وقتی ماه کامل شد پارت۳

بعد از اینکه از توی سالن اومدم بیرون توی حیاط که یهو بارون بارید و منم توی باران توی آب ها واسم خودم راه می رفتم و با خودم حرف میزدم چون کسی رو ندارم که باهاش حرف بزنم که یهو حس کردم زیر پام خالی شد و دارم میوفتم زمین و چشمامو بستم که دست گرمی زیر کمر و پاهام حس کردم و وقتی چشم هامو باز کردم با دیدن چهره ی تعجب زده ی آقای پارک برخورد کردم که به خودم اومدم و سریع از بغلش اومدم بیرون
ا/ت:ممنونم آقای پارک
داشتم میرفتم داخل که دستمو گرفت و منو به خودش نزدیک کرد و با دقت همه چیزو بر انداز می کرد که دستمو از دستش کشیدم بیرون و خداحافظی کردم و با عجله وارد عمارت شدم .ولی موندم اگه اون نبود من چه بلایی سرم می اومد که فکر کنم صد در صد با مخ خورده بودم زمین
-باورم نمیشه این الان واقعی بود ،دختری که توی رویام میدیدم و عاشقش بودم رو پیدا کردم .نباید بزارم از چنگم در بره من تازه پیدات کردم عروسک دیگه راه فراری نداری
سوار جی کلاس شدم و رفتم پیش پدر بزرگ
(۴۶دقیقه بعد)
-سلام بابا بزرگ
#سلام پسرم چیزی شده اینقدر خوشحالی؟
-پیداش کردم
#کیو میگی؟
-اون دختری رو که براتون تعریف کردم رو پیدا کردم حتی از توی خواب هام هم خوشگل تر بود
#کجا پیداش کردی پسرم؟
-خدمتکار شخصی برونی هستش
#لطفا آروم باش و اذیتش نکن
-میخام بیارمش خونه خودمون
#من به برونی میگم و فردا صبح که بیدار شدی دختره روبه روت هست پسرم
-مرسی پدر بزرگ
دیدگاه ها (۳)

وقتی ماه کامل شد پارت ۴

وقتی ماه کامل شد پارت۵

وقتی ماه کامل شد پارت۲

وقتی ماه کامل شد پارت۱

نام فیک: عشق مخفیPart: 3ویو ات*ات. اقای پارک گفتن که هنوز وس...

نام فیک:عشق مخفیPart: 6ویو ات*هه نیومده داره قلدری میکنه نشو...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط